۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

ويروس


من يك ويروس آنفلانزاي مرغي كوچك در بدن يك مادر بودم . وقتي مادر سرفه كرد ، من به سمت دخترش پرت شدم. و در عرض 3 ثانيه مريضش كردم. كاش مي شد مي كشتمش.

وقتي با پدرش به باغ وحش رفت ، جلوي قفس خوك ها عطسه كرد. من به روي خوك پرت شدم . احساس كردم قدرتم زياد شه . ويروسي آن جا بود . به او گفتم چه شده؟ او گفت :" تو يك ويروس آنفلانزاي خوكي شده اي و مي تواني ديگران را بكشي!

ناگهان به دست دختري چسبيدم كه خوك را نوازش مي كرد. صبح وقتي به مدرسه رفت با بروبچ 57 نفر را مريض كرديم و 69 نفر را كشتيم . در عرض يك روز از 386 نفر298 نفر مريض و 120 كشته دادن. و دلمان خنك شد!

۵ نظر:

  1. بابا تو دیگه هستی مائانتا!!؟
    خسته نشی یه وقت !؟

    پاسخحذف
  2. بابا اينو كه من ننوشتم. برادر جان جغله مرقوم فرمودند! من چرا خسته شم؟

    پاسخحذف
  3. میگم این داداش شما از همون عنفوان نوجوانی آنتی فمینیسته ها :)) همش تو کار کشتن این جماعت که! :دی

    پاسخحذف
  4. بابا من به شما چی بگم؟!
    برای برادر جغله نظر بذارید نه من !

    پاسخحذف
  5. برادر جغله جونم حالت خوبه !!؟
    بکش اینا رو عمو!
    اونجا هم یکی مونده.
    باریکلا عمو! اونوری هم یکی هست.
    من برمیگردم دیگه چیزی نمونده باشه ها عمو!
    اینا زندگی ما مـَــردا رو خراب میکنن عمو! :دی

    پاسخحذف