
۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه
بدترين خاطره

۱۳۸۸ بهمن ۱۹, دوشنبه
از چه چيزي مي ترسيد؟

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه
صندقچه ي گنج

من طرح هاي خيلي زيادي كشيده ام كه يكي ا زآن طرح ها كه اسمش جزيره ي گنج است د رحال اجرا است .
در اين بازي بازي وقتي شخس بازي كننده به صندقچه ي پوچ مي رسد درش را كه باز كرد گرد و خاك به بيرون مي پاشد ، به اين صورت كه پشت در صندقچه دو برگه ي آلمييومي قرار دارد كه وقتي به هم مي خورند آرميچر درون صندقچه روشن مي شود و باد مي دهد و چگ و ماسه ي داخل صندق را به بيرون مي پاشد. و اگر در ان شماره باشد مي چرخد و بيرون مي آيد. از صندقچه ها فقط چهارتاي آن ها عدد دارد .براي رسيدن به گنج در گردانه اي كه 4 صفحه ي مدرج از 1 تا 9 دارد ارقام يافت شده را مي گذاريد .وقتي ارقام درست شد ، كليد را فشار مي دهيد و در كوه كنار مي رود . در اوّل بازي ما از شركت كنندگان سكه ميگيريم و در كوه مي اندازيم . در كوه كليدي است كه با سكه فعال مي شود و آهنگي زده مي شود كه يعني بازي شروع شد. اين طرح به 1 باطري نياز دارد چون هر آرميچر در يك زماني فعّال مي شود .
۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه
غول چراغ جادو

۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه
ويروس

۱۳۸۸ دی ۲۸, دوشنبه
انتظارات من از معلمم

من مي خواهم معلمي مهربان و خوش رو داشته باشم.
و همين طور معلمي كه سخت گير نباشد و وقتي زنگ اولي ما خورد درس رارو به اتمام ببردو وقتي درس جديدي را مي دهد اگر درس زياد بود نگويد همان شب يك بار از روي آن بنويس.
من از معلمم مي خواهم به هر گروه از گروه هاي تشكيل شده ي چهارنفره يك مسئوليت مانند تحقيق در مورد علوم يا روزنامه ي ديواري بدهد
من يك خاهش ديگر هم از معلمم دارم و آن اين است كه در كلاس بيشتر خاطره تعريف كند و بعد از پايان چند جمله اگر دست كسي بالا بود به او اجازه ي صحبت بدهد و همين طور خاهش مي كنم اجازه دهد تا ما در كلاس در روز لااقل 5 دقيقه آزاد باشيم و لطفا جاي بچه ها را اوض نكند.
اگركسي وسيله اي نياورده بود تا فردا به او فرصت دهد .من يك خاهش ديگر هم دارم و خاهشم اين است كه جايزه اي تعيين كرده و هر گروه كه مسبت بيشتري داشت به او بدهد و من متعصفم اگر ناراحت تان كردم.
به پاس آن دو چشم براق...
